مجموعه پنج جلدی اقتصاد خلاق
عنوان: اقتصاد خلاق: مفاهیم و تعاریف
پدیدآوران: رسول بیدرام، هاجر ناصری اصفهانی
ناشر: انتشارات راهدان
شماره کتابشناسی ملی: ۸۴۵۶۸۶۸
* این کتاب با حمایت دفتر توسعه اقتصاد فرهنگ و هنر معاونت توسعه مدیریت و منابع وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منتشر شده است.
جلد اول:
اقتصاد خلاق، مفاهیم و تعریفها
- ضرورت و اهمیت توسعۀ اقتصاد خلاق
- مروری بر ادبیات اقتصاد خلاق
- دسته بندی پیشنهادی صنایع خلاق
جلد دوم:
اصول و مبانی اقتصاد خلاق
- تقاضا و کشش کالاها و خدمات خلاق
- هزینه های تولید
- مفهوم بازار برای کالاها و خدمات خلاق
- عرضۀ کالاها و خدمات خلاق
- تعادل عرضه و تقاضای کالاها و خدمات خلاق
- حقوق مالکیت فکری کالاها و خدمات خلاق
- نظریه های ارزش و ارزشگذاری کالاها و خدمات خلاق
- امکان سنجی و مطالعات بازار پروژه های هنری، فرهنگی و خلاق
- حمایت دولت از کالاها و خدمات خلاق
- شیوه های مشارکت و تأمین مالی کالاها و خدمات خلاق
- مسئله شناسی اقتصادی کالاها و خدمات خلاق
جلد سوم:
اقتصاد خلاق، مفاهیم و تعاریف
- ارائە نظریه 4C برای توسعە اقتصاد خلاق
جلد چهارم و پنجم:
اقتصاد خلاق، مفاهیم و تعاریف
- اقتصاد کالاها و خدمات هنرمبنا
- اقتصاد کالاها و خدمات فرهنگ مبنا
- اقتصاد کالا و خدمات دانش مبنا
شايد نخستينباري بود كه بهعنوان يك اقتصادخوان– نه يك اقتصاددان- در سال 1387 به دانشگاه هنر اصفهان وارد شدم و نهتنها براي بيشتر هنرمندان، استادان و دانشجويان هنر كه در نظر خانواده و آشنايان نيز امري غيرمعمول بود. در آن سالها بهخوبي به یاد دارم كه مهمترين و بيشترين پرسش از من در اين زمينه آن بود كه تو را چه به هنر و مگر دانشآموختۀ رشتههاي علوم انساني و ازجمله اقتصاد هم ميتواند وارد دانشگاه هنر شود؟ پرسشهايي از اين دست كه البته برخي هم درست و بهجا بود. در آن زمان نميتوانستم پاسخي روشن و كامل به آنها بيان كنم و طي اين سالها فقط تلاش كردم كه با دانش اندكم– باوجود اينكه از محضر استادان گرانقدر بهرهها گرفتهام- به اين فكر كنم كه چگونه ميتوان كاري براي هنر و هنرمند انجام داد؟ به عبارتي بهتر، با رشتۀ اقتصاد چگونه ميتوان حال مخاطبان هنر بهخصوص هنرمندان را بهبود بخشيد و خوشتر كرد و چگونه ميتوانم -هرچند اندك- خانههای مخاطبانم را با هنر روشن سازم؟
با گذشت دو سه سال و با انجام چند مطالعه و به خصوص انجام طرح مطالعه و تهيۀ سند آمايش سرزمين در حوزۀ گردشگری و هنر و بررسي اسناد بالادستیِ توسعۀ کشور نظیر سند چشمانداز بیستسالۀ توسعه و اسناد برنامههای توسعۀ پنجساله و نیز مطالعۀ برخی اسناد توسعهای کشورهای مختلف بهخوبی دریافتم كه صنایع خلاق در رستههای متنوع هنری، فرهنگی و دانشی میتواند مزیت اصلی اقتصاد ایران باشد؛ حتی باوجود نفت و از یکطرف باتوجهبه پایانپذیربودن ذخایر نفتی و چشمانداز مبهم بازار آن در سالهای آينده و از طرف دیگر، ظرفیتهای چشمگير ایران در سه بخش هنر، فرهنگ و دانش همچون تمدن چندهزارساله، میراث فرهنگی ملموس و ناملموس نمادین، تنوع و کثرت اقوام ایرانی و دانشآموختگان مراکز آموزش عالی و استعدادهای خلاق انسانی و سایر ظرفیتها فرصتهای شگرفی از مقیاس خرد تا کلان برای توسعۀ صنایع خلاق را ایجاد کرده است که صنایع خلاق را بهترين جايگرين برای اقتصاد نفت معرفی میکند. برنامهریزان و سیاستگذاران کلان کشور از هماکنون باید در راه خلق ثروت از این صنایع و توسعۀ اقتصادی کشور از این منبع پایانناپذیر تدبيرهاي راهبردي بينديشند. اما از آنجا که توسعۀ صنایع خلاق و به دنبال آن اقتصاد خلاق بدون وجود نیروی انسانی متخصص و آموزشدیده در این حوزه امکانپذیر نیست؛ وجود متخصصانی که توان تلفیق فرصتهای توسعۀ صنایع خلاق و مزیتهای اقتصادی کشور را داشته باشند، جزء مأموريت اصلي رشتۀ اقتصاد خلاق بود كه در آن زمان در ذهن داشتم و نيمۀ اول گمشدۀ خويش و به وقوع پيوستن عملي آرزوي سال ورودم به دانشگاه هنر اصفهان را در اين راه و رشته ديدم.
البته ذکر این نکته ضروری است که در آخرين دهۀ قرن بیستم، «اقتصاد خلاق» جایگزین اقتصاد فرهنگ و هنر شد و این زمانی بود که مجامع فکری تلاش میکردند به تعریفی مشترک از مفهوم صنایع فرهنگی برسند که در سال 1994 میلادی، واژۀ صنایع خلاق را برخی از برنامهریزان بخش فرهنگ و اقتصاد در استرالیا استفاده کردند. پیدایش و ابداع واژۀ صنايع خلاق به دو منظور مهم بود: نخست اينكه از مفهوم صنایع فرهنگی، بار معنایی منفی همچون ابتذال فرهنگی برداشت میشد که نظریهپردازانی مانند آدورنو آن را نقد کردند و مهمتر اينكه واژۀ صنایع خلاق این گنجایش را داشت که پارهای از حوزههای نوظهور همچون رسانههای جدید مبتنیبر وب، بازیهای رایانهای و حتی فعالیتهای مبتنیبر تحقیق و پژوهش (R&D) به قصد تولید دانش را نیز دربر گیرد. بهطورکلی صنایع فرهنگی هنری در مرکز صنایع خلاق و در مرکز اقتصاد خلاق، اقتصاد فرهنگ و هنر قرار دارد. بنابراین استفاده از واژۀ اقتصاد خلاق بزرگتر و جامعتر از اقتصاد فرهنگ و هنر است . البته بنابر گفتمان شناختهتری که اقتصاد فرهنگ و هنر در ایران داشت، به نظر رسید بهتر است برای بسترسازی علمی توسعۀ اقتصاد خلاق در مجامع علمی از ایجاد رشتۀ اقتصاد فرهنگ و هنر آغاز شود.
در تابستان سال 1390 براساس سند چشمانداز رشتههاي هنر كه در دانشگاه هنر اصفهان تدوين شده بود، قرارداد تدوين و بازنگري تعدادي از رشتههاي هنر با وزارت علوم، تحقيقات و فناوري منعقد شد که یکی از این رشتهها «اقتصاد فرهنگ و هنر» در مقطع كارشناسي ارشد بود. براي تدوين برنامۀ این رشته، كميتهاي از استادان اقتصاد و هنر تشكيل شد و با برگزاري جلسات متعدد همانديشي و بررسي سرفصلهاي دانشگاههاي مختلف جهان تلاش شد برنامهاي جامع با شاخصهاي مختلفي بهخصوص شاخصهاي روزآمدي، كارآمدي، اسلامي و بوميسازي تهيه شود؛ سپس اين برنامه در بهمن 1390 براي تصويب به دفتر برنامهريزي وزارت علوم، تحقيقات و فناوري ارسال شد و خوشبختانه در سال 1391 با پيگيريهاي متعدد، مجوز پذیرش دانشجو در این رشته براي دانشگاه هنر اصفهان صادر شد و اين رشته با نام اقتصاد فرهنگ و هنر در سال 1396 در سرفصل برنامههای مصوّب وزارت علوم تحقیقات و فناوری قرار گرفت.
اغراق نيست اينكه مهرماه 1391 نقطۀ عطفي در تاريخ فرهنگ و هنر كشورمان ايران بود؛ چراكه با ايجاد رشتۀ اقتصاد فرهنگ و هنر در دانشگاه هنر اصفهان مسيري نو در حفظ، احيا و اعتلاي فرهنگ و هنر كشور از دریچۀ اقتصاد خلاق باز شده بود و نوید روزهای روشنی را برای ذینفعان فرهنگ و هنر میداد.
رشتۀ اقتصاد فرهنگ و هنر باوجودِ عمر پنجاهواندی سالهاش در جهان– از سال 1966 و با نظريۀ بامول و بوئن- در ايران به گونۀ علمی، عمری دهساله دارد و در طول اين مدت (از 1391 الی 1400) باوجود همۀ فرازونشيبها و مشكلات، اميد واثق دارم ازطريق اين رشته و ظرفیت دانشآموختگان آن و تبديل آنها به سرمايههاي انساني خلاق و با توليد و تكثير دو سرمايۀ مهم اجتماعي و نمادين که ویژگی بارز فرهنگ و هنر است، سرآغازی باشد برای تحقق شعار اقتصاد خلاق راهي بهسوي اقتصاد بدون نفت؛ و در این مسیر نبايد از دوري راه و سختي آن نااميد شد كه «اگر در راهي، از دوري مقصد چه باك؛ اگر بيراهه ميروي، نزديكي مقصد را چه سود!»
دو مزيت براي دانشآموختگان اين رشته از سایر مزیتها مهمتر است: مزيت نخست گستره و تنوع زيادي است كه در حوزۀ صنایع خلاق وجود دارد؛ بهگونهای که طیف وسیعی از انواع کالاها و خدمات هنرمبنا (همچون هنرهای نمایشی، تجسمی، کاربردی و …)، فرهنگمبنا (همچون میراث فرهنگی ملموس و ناملموس، رسانهها و ..) و نیز دانشمبنا (همچون انواع فناوریهای مدرن، تحقیق و توسعه، آموزش و …) وجود دارد که همه میتوانند حوزۀ مطالعۀ قواعد و مدلسازی اقتصادی قرار گیرد. در این حالت، بررسی قواعد اقتصادی حاکم بر انواع کالاها و خدمات هنرمبنا بهنام اقتصاد هنر، قواعد اقتصادی حاکم بر کالاها و خدمات فرهنگمبنا بهنام اقتصاد فرهنگ و قواعد اقتصادی حاکم بر کالاها و خدمات دانشی بهنام اقتصاد دانش و هر سه رسته، بهنام اقتصاد خلاق تعریف میشود. دومین مزیت، تعداد اندک متخصصان اقتصادی حوزۀ صنایع خلاق است که ضرورت پرورش کارشناسان خبره در این عرصه را دوچندان میکند.
مباحث و موضوعات اين رشته كدامند؟
بيش از دو سده است كه از پيدايش علم اقتصاد ميگذرد و اين علم دستخوش تغييرات زيادي در مباني، مكاتب و تئوريهاي خود شده است. در طول اين سالها دهها گرايش از اين علم نيز به وجود آمده است؛ گرايشهايي كه هركدام بهنوعي موضوعات خاصي را هدف و رسالت خويش ساختهاند. اقتصاد بينالملل، اقتصاد سلامت، اقتصاد كشاورزي، اقتصاد شهري- منطقهای، اقتصاد بخش عمومی، اقتصاد خلاق و چندین گرايش ديگر. اقتصاد خلاق نيز همانند ساير گرايشها بهدنبال بررسي ارتباط اقتصاد با صنایع خلاق و كاربست برخي از تئوريهاي علم اقتصاد براي فرهنگ، هنر و دانش است. همچنین این رشته، معرفتی میانرشتهای است که جنبههاي اقتصادي این فعاليتها را با استفاده از تئوریهای علم اقتصاد مطالعه ميكند و به مجموعه روابطي ميپردازد كه توليد و مصرف كالاهای خلاق (هنري، فرهنگی و دانشی) را در سطح اجتماعي بررسي ميكند. اقتصاد خلاق با سایر گرایشهاي اقتصاد تفاوتهای اساسی دارد؛ تفاوتهایی ازقبیل اینکه کالاها «تجربی هستند»، «جنبههایی از کالاهای عمومی را دارند»، «خلاقیت از نهادۀ مهم آنهاست»، «ابزار انتقال پیامهای نمادین هستند»، «دربرگیرندۀ مالکیت فکری هستند» و «دربرگیرنده و ایجادکنندۀ انواعی از ارزشهای غیربازاری هستند». این ویژگیها در سایر کالاهای غیرخلاق و بهخصوص غیرهنری فرهنگی یا وجود ندارد یا بسیار كمرنگتر است و این ویژگیها سبب شده است که صاحبنظران این اقتصاد سه دسته تفکر را ارائه نمایند: دستهای که اعتقاد دارند نظريههاي اقتصادي توانايي پاسخگويي در هر حوزهاي را داراست و آنها اقتصاد خلاق را نيز در راستاي ساير گرايشها ميدانند. دستهای معتقدند كه اقتصاد خلاق– بهخصوص اقتصاد هنر – اقتصاد استثنايي هنر است و اصلاً نميتوان با نظريهها و تئوريهاي علم اقتصاد وارد حوزۀ فرهنگ و هنر شد و سرانجام اینکه دستهای– مثل نویسندگان- معتقدند غالب تئوريهاي علم اقتصاد را ميتوان در حوزۀ فرهنگ و هنر به كاربست؛ ولي تئوريهاي بسيار اندكي نيز وجود دارد كه در اين حوزه ناكارآمدند و بايد نظريهها و تئوريهاي جديدي از آنها به وجود آورد كه قابل كاربرد در اين حوزه باشند و شايد به همين دليل است كه بیشتر محققان برجسته و ممتاز اقتصاد فرهنگ و هنر، داراي تحصيلات اقتصاد، حداقل در مقطع دکتری، هستند.
بااينحال، بعد از تولد اين رشته و براي تكميل چرخۀ «ايده تا عمل» ضرورت داشت از يك سو بستری برای ايجاد فرصتهاي کارآفرینی دانشآموختگان اين حوزه مهیا شود و از سوی ديگر بستری براي گفتمان اقتصاد خلاق و ارائۀ مشاوره به نهادهاي دولتي سياستگذار در راستای تحقق شعار اقتصاد خلاق جايگزين اقتصاد نفت و بهرهمندی از یک منبع پایانناپذیر بهجای یک منبع پایانپذیر در کشور در نظر گرفته شود؛ از این رو نيمۀ دوم گمشدۀ خويش را دیدم. بعد از برگزاري چند دورۀ موفقيتآميز جشنوارۀ نوروزي «روشنخانه» در دانشكدۀ كارآفريني هنر و گردشگري دانشگاه هنر اصفهان و نيز پس از أخذ مجوز قطعی رشته و تأسیس انجمن علمی «اقتصاد فرهنگ و هنر ایران» تولدی دیگر رخ داد و با هدف تبدیل نیروهای انسانی به سرمایههای انسانی خلاق و انجام تحقیق و توسعه (R&D) در فرهنگ و هنر و تجاریسازی آن با همنشینی دانش، مرکزی خصوصی و تخصصی در زمینۀ اقتصاد خلاق بنا نهادم که تبلور باغ سرمایههای خلاق ایران باشد.
با شروع به کار این رشته و این مرکز تخصصی، به نظر میرسد كمبودی اساسي و زيربنايي به چشم ميآيد و آن، نبود منابع معتبر و مستند براي دانشجويان، سياستگذاران و تمام علاقهمندان اين عرصه از يك طرف و از طرف ديگر مستندسازي و شكلگيري سازِكار علمی به اجرایی و مهمتر از همه آزمون این تئوریها در عمل است. البته باوجود اينكه پژوهشهاي مناسبی در اين زمينه از دهۀ هفتاد تاكنون انجام گرفته و نيز برخي كتابهاي مفیدی چاپ شده است، دو مشكل عمده در اغلب اين پژوهشها به چشم ميخورد؛ اول اينكه بيشتر آنها ترجمه است و در برخي موارد با مثالهاي غربی به كار رفته است كه معمولاً سنخيتي با فرهنگ ایرانی ندارد؛ دوم اينكه اين منابع ازمنظر همۀ رستههای اقتصاد خلاق (هنر، فرهنگ و دانش) به اين جامعيت و بهخصوص کاربردی بررسي نشده است. برای پاسخ به این مسئله، براساس تجربۀ دهسال تدریس دروس رشتۀ اقتصاد فرهنگ و هنر و نیز دروس مختلفی همچون اقتصاد هنر، اقتصاد خلاق، شهرهای خلاق، اقتصاد فرش، اقتصاد صنایع دستی، جایگاه هنرهای اسلامی در بازار، اقتصاد موزه و … برای دانشجویان رشتههای مختلف هنر و نیز تجربۀ راهنمایی و مشاورۀ پایاننامههای دانشجویان کارشناسی ارشد و دکتری، تصمیم به تألیف مجموعه کتابهای اقتصاد خلاق گرفتم. بدین منظور منابع بسیار زیادی از منابع دستۀ اول برگرفته از پایگاههای تخصصی اطلاعاتی بینالمللی و نیز مجلۀ معتبر اقتصاد فرهنگی شناسایی، بررسی و تحلیل شد و سرانجام تألیف ادبیات تخصصی اقتصاد خلاق در پنج جلد برای سالهای 1397 تا 1404 برنامهریزی شد.
در این مجموعۀ پنج جلدی و در جلد یک، دستهبندی پیشنهادی صنایع خلاق ارائه میشود. در جلد دوم به پیشینۀ نظری اقتصاد خلاق و مبانی و اصول این اقتصاد برای صنایع خلاق پرداخته میشود. در این جلد مفاهیمی همچون عرضه، تقاضا، بازار و تعادل برای گونههای صنایع خلاق بررسی میشود. جلد سوم براساس یک نظریۀ ابداعی تجاریسازی، گونههای صنایع خلاق تشریح میشود. در جلد چهارم و پنجم نیز اقتصادِ انواع صنایع خلاق همچون اقتصاد هنرمبنا، اقتصاد فرهنگمبنا و اقتصاد دانشمبنا بررسی خواهد شد.
جلد پیشِرو به یکی از اساسیترین مشکلات و چالشهای اقتصاد خلاق میپردازد. در حال حاضر مفهوم هنر، فرهنگ، صنایع فرهنگی، صنایع خلاق و … به صورت دقیق مشخص نیست و نیز اینکه مشخص نیست حوزۀ صنایع خلاق شامل چه کالاها، خدمات، محصولات، صنایع و مشاغلی است و مهمتر اینکه چون این تعاریف مشخص نیست، امکان برنامهریزی و سیاستگذاری شفاف برای متولیان نیز وجود ندارد و باتوجه به ظرفیتها و پتانسیل بومی کشور، دستهبندی پیشنهادی این جلد برای ایران مفید و قابل اجراست. این جلد دارای سه فصل است که در فصل اول به اهمیت و ضرورت اقتصاد خلاق و در فصل دوم به مفاهیم و تاریخ عقاید اقتصاد خلاق و سرانجام در فصل سوم به ارائۀ الگوی دستهبندی صنایع خلاق میپردازد.
در پايان شایسته است از سه معلم و الگو كه در انتخاب و روشنايي مسير زندگي علميام نقش اساسي و يگانهاي داشتهاند، مراتب سپاس و قدردانی خويش را تقدیم حضورشان میکنم؛ دكتر نعمتاله اكبري و دكتر محسن رناني كه باوجود بهرهمندی از راهنماييها و مشاورههاي اين دو عزيز در طول حدود سه دهه هنوز هم نيازمند دانش و اخلاق ایشانم و هنوز هم نتوانستهام حتي بخش كوچكي از زحمات آنها بابت رشد و باليدنم را پاسخی درخور بدهم و هميشه وامدار ایشانم و نيز دكتر فرهنگ مظفر– رئيس دانشگاه هنر اصفهان در سالهاي 1385 الي 1394- كه بيشك اگر دورانديشي و بزرگمنشي ايشان در مديريت دانشگاه هنر اصفهان نبود، قطعاً چنين بستري شكل نميگرفت و از ايشان بابت اين تفكر نوين و خلاق به هنر، از دريچۀ اقتصاد، مديريت و كارآفريني صميمانه سپاسگزارم. از اين سه بزرگمرد سه گنجينۀ تعهد، صداقت و دورانديشي را بهعنوان سه راز بزرگ ياد گرفتم و هميشه از درگاه خداوند متعال خواستهام كه امانتدار خوبي براي اين سه راز باشم و این سه راز میتواند سرآغازی برای مرگ واقعی قبل از مرگ طبیعی باشد. انشاءالله.
همچنين جا دارد از زحمات همكاران بسيار خوبم دكتر سيده هما مؤذن جمشيدي و دکتر رضا نصر اصفهانی قدردانی کنم که همدوش با اينجانب از همان سال 1391 تاكنون و عليرغم همۀ سختيها، متعهدانه و باعشق در انجام امور معلمي پيشتاز و بيهمتایند و از وجود چنين همكاراني بر خود ميبالم. همچنين از ساير همكارانم براي تدريس برخی از دروس و راهنمايي و مشاورههای پاياننامههاي دانشجويان این رشته در اين سالها و نيز از تمامي دانشجويان اقتصاد فرهنگ و هنر بهويژه دانشجویان ورودي 91 كه با تمام كاستيها و با صبر و حوصله و تلاش در راه كسب علم و توسعۀ اين رشته كوشيدهاند، صميمانه سپاسگزارم.
اما مهمترین و مؤثرترین کمک و همراهی برای نوشتن این مجموعه به کمک بهترین و متعهدترین دانشجویم انجام گرفت؛ خانم هاجر ناصری اصفهانی که ایشان از یک طرف، با انجام رسالۀ دکتری خود– مبدع نظریۀ 4C – بخش زیادی از جلد سوم را تدوین خواهند کرد و از طرف دیگر هم در اجرا و پیادهسازی نظریۀ 4C با هدف توسعۀ صنایع خلاق بهعنوان هماثر در رسالت بزرگی که بر دوش دارم، مرا همراهی میکند. همچنین از سرکار خانم مرضیه فتاحی بسیار قدردانم که در این چندسال با تعهد مثال زدنی¬اش در این مسیر به ما کمک کرد. همچنین معاون توسعۀ مدیریت و منابع وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، بهخصوص مدیر دفتر توسعۀ اقتصاد فرهنگ و هنر آن معاونت، سرکار خانم افسر موموندی، در حمایت از این مجموعه کتاب، بهخصوص برای جلد اول، نقش ویژهای داشتند که از آنها برای همۀ حمایتهای مادی و معنوی صمیمانه قدردانم.
اما اعتراف میکنم که بزرگترین نعمت و عنایت ویژۀ پرودگار در داشتن همسر و دو فرزندی است که رزق، برکت و آرامش را برای بنده به ارمغان آوردند و از این بابت خدا را شاکرم. شوق و توان لازم برای نوشتن و فکرکردن را از آنها گرفتم و به آنها مدیونم و پاسدار لطف ايشان هستم که در طول اين سالها كه صرف ايجاد رشتۀ اقتصاد فرهنگ و هنر و نيز تدوین مجموعه کتابهای اقتصاد خلاق شد، حقوق زیادی بر گردنم باقی مانده است و خواهد ماند. از آنان برای حقوق برزمینماندهشان پوزش میخواهم و به پاسِ همراهیهایشان صمیمانه سپاسگزارم.
تلاش شده است اين مجموعه به زبان ساده نوشته شود كه علاوهبر دانشجويان اقتصاد فرهنگ و هنر، براي ساير علاقهمندان و دانشجويان و برنامه¬ریزان و سیاست¬گذاران حوزۀ صنایع خلاق نیز مفید و کارا باشد. سرانجام روشن است كه بخشي از بحر كه در كوزه ميآيد، ديگر دريا نيست و دستِكم شكلي تازه دارد. بنابراين طبيعي است كه مسئوليت تمامي كاستيهاي اين نوشته صرفاً برعهدۀ نگارنده است و بس. اميد كه خوانندگان ارجمند با تذكر اين كاستيها و نقايص بر نگارنده منت گذارند و سبب رشد و شكوفايي اين رشته و علم نوپا شوند.
رسول بیدرام، عضو هیئت علمی دانشگاه هنر اصفهان