باغ سرمایه
0 محصولات نمایش سبد خرید

هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

درامدی بر اقتصاد خلاق

عبارت اقتصاد خلاق نخستین بار در سال 2001 توسط جان هاوکینز درباره رابطه بین خلاقیت و نظام اقتصادی به کار برده شد . از دیدگاه هاوکینز خلاقیت چیز جدیدی نیست، نظام اقتصادی نیز چیز جدیدی نیست، آنچه جدید است ماهیت رابطه آن ها، وسعت این رابطه و چگونگی ترکیب آن ها برای ایجاد ارزش افزوده و تولید ثروت است (Howkins, 2001). از این دیدگاه می توان گفت: ” اقتصاد خلاق یک مفهوم در حال تکامل مبتنی بر دارایی های خلاق است که می تواند موجب رشد و توسعه اقتصادی باشد، تولید درآمد و ایجاد اشتغال کند و درآمدهای ارزی کشور را افزایش دهد و در عین حال به تنوع فرهنگی و توسعه انسانی کمک کند. جنبه های فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی را در تعامل با فناوری، مالکیت معنوی و اهداف گردشگری در بر بگیرد. و مجموعه¬ای از فعالیت¬های اقتصادی دانش بنیان و دارای گرایشات توسعه ای را شامل شود که در سطوح خرد و کلان با اقتصاد کشور تعامل دارند(ملکی فر، 1387).
ریشه صنایع خلاق در صنايع فرهنگی هنری وجود دارد. واژه صنایع فرهنگی اولین بار توسط مکتب فرانکفورت در دهه های 30 و 40 و توسط آدورنو و همفکرانش ارايه گرديد این مفهوم در گذر زمان کم کم بار معنایی خود را تغییر داد و در مجامع فکری گوناگون دیگری مطرح گشت. شاید نقطه عطف مفهوم اين واژه در دهه 80 میلادی رخ داد . زمانی که دولت فرانسه طیِ یک سری اقدامات اقتصادی- اجتماعی تصمیم به حمایت از فعالیت هایی گرفت که درون مایشان خلاقیت فرهنگی و هنری بود . این فعالیت ها صنایع فرهنگی لقب گرفت . از این زمان به بعد کم کم توجه به صنایع فرهنگی به عنوان صنایع پیشرو مطرح می شود . یونسکو فعالیت هایی جهت معرفی و رشد این صنایع انجام می دهد و استرالیا در اقدامی بی سابقه صنایع فرهنگی را به عنوان موتور پیشرفت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خود در سده بیست و یکم بر می گزیند. یونسکو صنایع فرهنگی را آن صنایعی مي داند كه محصولات خلاقانه ملموس و ناملموس هنری تولید می کند، و دارای پتانسیل بازتولید درآمد و ثروت از طریق به کارگیری دارایی های فرهنگی و تولید کالا ها و خدمات دانش پایه اعم از سنتی و معاصر هستند. ویژگی مشترک صنایع فرهنگی در این تعریف، بهره گیری از خلاقیت دانش فرهنگی و مالکیت معنوی به منظور تولید محصولات و خدمات با محتوای اجتماعی و فرهنگی است . يک جنبه ي مهم از صنايع فرهنگي ، بنا به تعريف يونسکو، اين است که اين صنايع از حيث “ترويج و حراست از تنوع فرهنگي و تضمين دسترسي دمکراتيک به فرهنگ” بسيار حايز اهميت اند .اين ماهيت دوگانه ترکيب جنبه هاي فرهنگي واقتصادي سيماي متفاوتي به صنايع فرهنگي مي بخشد.
صنایع خلاق، به دنبال ارائه شدن مفهوم اقتصاد خلاق به گونه¬ای عملی از عینیت درآمدن اقتصاد خلاق مطرح شد. به بیان دیگر صنایع خلاق به عنوان پاسخی کارکردی و حقیقی به انگاشت و ایده اقتصاد خلاق است که روح و محتوای مفهوم این اقتصاد در قالب عملیاتی و کاربردی صنایع خلاق درک می¬شود. برداشت کشورها از مفهوم صنایع خلاق متفاوت است. این اصطلاح به نسبت جدید، سال 1994م، در استرالیا با ارئه گزارش ملت خلاق پیدا شد. صنایع خلاق در سال ۱۹۹۷ وقتي دولت انگلستان به کمک دپارتمان فرهنگ، رسانه و ورزش اين کشور کارگروه “صنايع خلاق ” را با هدف احياي “اقتدار اقتصادي سياسي” بريتانيا به راه انداخت، توجه سياست گذاران را جلب کرد. شايان ذکر است که رواج اصطلاح “صنايع خلاق” قلمرو صنايع فرهنگي را تا آن سوي ادبيات و علوم انساني گسترش داد، و نظر دولت مردان را بيش از پيش به روح يا هسته¬ي اصلي صنايع خلاق، يعني صنايع فرهنگي، جلب نمود (UNITED NATIONS, 2004) . صنایع فرهنگی مستلزم درون داد خلاقیت انسانی است. به بیان دیگر خلاقیت انسانی، نقش مواد اولیه را در تولید کالاها و خدمات فرهنگی دارد (UNCTAD, 2008). صنایع فرهنگی، صنایعی است که به خلق، تولید و تجاری¬سازی مضامین نامشهود (ناملموس) و دارای طبیعت فرهنگی، اشتغال دارد. این مضامین، نوعاً از طریق کپی رایت پشتیبانی می شود که می تواند شکل کالاها یا خدمات را به خود را بگیرد (همان). بنابر تعریف یونسکو، یک جنبه مهم از صنایع فرهنگی آن است که این صنایع از جهت ترویج و حراست از تنوع فرهنگی و تضمین دسترسی دموکراتیک به فرهنگ، از اهمیت بسیاری برخوردار است. این ماهیت دوگانه، ترکیب جنبه های فرهنگی و اقتصادی، سبب شده تا سیمای متفاوتی را به صنایع فرهنگی ببخشد. به تازگی، در فرانسه نیز صنایع فرهنگی به عنوان گستره¬ای از فعالیت¬های اقتصادی که کارکردهای خلق ایده و مضمون را در ساحت فرهنگی با کارکردهای صنعتی همچون تولید و تجاری¬سازی انبوه کالاهای فرهنگی در می¬آمیزد، تعریف شده است. این چنین تعریفی، سرآغاز فرآیندی است که سبب تفسیری گسترده تر از صنایع فرهنگی می شود و این صنایع را از آنچه به¬طور سنتی بخش فرهنگی نامیده می¬شود، جدا می¬سازد. طبق تعریف¬ آنکتاد (2008)، این صنایع به چهار گروه اصلی و نُه گروه فرعی دسته بندی شده¬اند که این چهار دسته اصلی می تواند به سه دسته صنایع هنری (هنرها)، صنایع فرهنگی (رسانه ها و میراث فرهنگی) و صنایع خلاق (آفرینشهای کارکردی ) تقسیم شود بنابراین اقتصاد خلاق، را می توان علم حاکم بر قواعد اقتصادی مربوط به صنایع خلاق و اقتصاد فرهنگ و هنر را می توان علم حاکم بر قواعد اقتصادی مربوط به صنايع فرهنگي هنری دانست. در قلب اقتصاد خلاق، صنایع خلاق و در قلب اقتصاد فرهنگ هنر، صنايع فرهنگي هنری قرار دارند.

 میراث فرهنگی
ميراث فرهنگي به عنوان منشاء همه ي انواع هنرها و مظهر صنايع فرهنگي و خلاق شناخته مي شود. ميراث نقطه ي آغاز اين طبقه بندي است. اين ميراث است که جنبه هاي فرهنگي را از ديدگاه تاريخي، مردم شناختي، قومي، زيبايي شناختي و جامعه شناختي به هم پيوند مي زند، بر خلاقيت تاثير مي گذارد، و منشاء شماري از کالاها و خدمات و هم چنين فعاليت هاي فرهنگي است. مفهوم دانش سنتی و تجلیات فرهنگی نهفته در هنرها و صنایع دستی و همچنین در فرهنگ عامه و جشن های سنتی به میراث مربوط می شود و شامل دو زیر گروه می شود.
 تجلیات فرهنگی- سنتی: هنرها و صنایع دستی، اعیاد و جشن¬های قومی، ملی و آئینی
 مکان های فرهنگی: مکان های باستانی، موزه ها، کتابخانه ها، نمایشگاه¬ها و …

 هنرها
اين گروه شامل صنايع خلاقِ تماماً مبتني بر هنر و فرهنگ است. يک اثر هنري الهام گرفته از ميراث، ارزش¬هاي هويتي و معنايي سمبليک است. اين گروه به دو زير گروه بزرگ تقسيم مي شود:
 هنرهای تجسمی: نقاشی، مجسمه سازی، عکاسی و عتیقه¬جات
 هنرهای نمایشی: موسیقی زنده، تئاتر، اپرا، سیرک، نمایش عروسکی و …

 رسانه ها
اين گروه، دو زير گروه از رسانه ها را پوشش مي دهد که کارکرد آن ها توليد محتواي خلاق با هدف برقراري ارتباط با مخاطبان انبوه است (رسانه هاي جديد به طور مجزا طبقه بندي مي شوند). اين ها عبارتند از:
 نشر و رسانه های چاپی: کتاب ها، مطبوعات و سایر نشریات.
 سمعی- بصری: فیلم، تلویزیون، رادیو و …

 آفرینش های کارکردی
اين گروه شامل صنايعِ عموماً “تقاضامحور” براي آفرينش کالاها و خدمات با هدف هاي کارکردي است، و به سه زير گروه تقسيم مي شود که عبارتند از:
 طراحی: طراحی داخلی، گرافیک، مدل لباس، جواهر آلات و اسباب بازی¬ها.
 رسانه های جدید: نرم افزار، بازی های ویدیویی و محتوای دیجیتالی شده خلاق.
 خدمات خلاق: معماری، تبلیغات، پژوهش و تحقیق خلاق در زمینه فرهنگی و مرتبط با فرهنگ و دیگر خدمات خلاق مرتبط اعم از دیجیتال و …



منابع:

 ملکی فر، عقیل(1387). از صنایع فرهنگی تا صنایع خلاق. قم: آصف.


 Ashtari, H., & Mahdneghad, H. (2011) Creative city, Creative class, Tehran: Tisa Pub
 Cultural policy. Urban Studies 41:507–32
 Florida, R. L. (2002). The rise of the creative class: And how it’s transforming work, leisure, community and everyday life, New York, NY: Basic Books
 Freestone, Robert and Chris Gibson. (2004) “City Planning and the Cultural Economy,” City Futures Conference, Chicago. Date Accessed: November 20, 2012
 Goldbard, Arlene (2006). New Creative Community, the Art of Cultural Development, New Village Press
 Gossling, T & Rutten, R (2007). “Innovation in regions”, European planning studies, Vol. 15, No .2, February
 Hackworth, Jason (2007). The Neoliberal City: Governance, Ideology and Development in American Urbanism. Ithaca, NY: Cornell University Press
 Hearne, Rory (2006) “Neo-liberalism, Public Services and PPPs in Ireland,” Progress in Irish Urban Studies, Vol. 2, pp. 114
 Howkins John (2001). The Creative Economy: How People Make Money from Ideas. Published by Penguin in 2001 and updated in 2007
 J. Navarro Yáñez, Clemente (2013) Do ‘creative cities’ have a dark side? Cultural scenes and socioeconomic status in Barcelona and Madrid (1991–2001) CITIES, 35, 213220
 Landry, C. (2000). The creative city: a toolkit for urban innovators, London: Earthscan
 Landry, C. (2006). The art of city-making, London: Earthscan
 Martinez, G (2007). “Selling Avant-garde: How Antwerp Became a Fashion Capital (1990—2002),” Urban Studies, Vol. 44
 Mommas, H. (2004): Cultural cluster and the post-industrial city: Towards the remapping of urban
 Pratt, A. C. (2008) Creative cities: The cultural industries and the creative class, Geografiska Annaler: Series B. Human Geography, 90 (2), 107–117
 Pratt, A. C. (2010) “Creative cities: Tensions within and between social, cultural and economic development, A critical reading of the UK experience,” City, Culture and Society, 1 (1), 13–20
 Scott, A. J. (2000). The cultural economy of cities: Essays on the geography of imageproducing industries, London: Sage

0
دیدگاه‌های نوشته

*
*