روشن خانه
0 محصولات نمایش سبد خرید

هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

تبیین الگوهای استقرار صنایع دستی و هنرهای سنتی شهر اصفهان؛ با تاکید بر مفهوم خوشه‌های خلاق فرهنگی

چکیده:

صنایع دستی به‌عنوان بخشی از صنایع خلاق فرهنگی، اثرات قابل توجهی در تعدیل مسائل اقتصادی، اجتماعی داشته و نقش تاثیرگذاری در شناساندن هویت ملی و تاریخی کشور دارد. شهر اصفهان با دارا بودن ویژگی‌های خاص فرهنگی و تاریخی، لازم است از پتانسیل‌های فرهنگی خود به شیوه‌ای موثر استفاده نماید. اصفهان دارای بیشترین آمار کارگاه‌های صنایع‌دستی و هنرهای سنتی است. از سویی تحقیقات نشان داده است که آنچه امروزه به عنوان صنایع خلاق شناخته می‌شود تاثیر بسزایی در توسعه‌های شهری به خصوص در زمینه‌ی نوزایی شهری دارد. شناسایی الگوهای فضایی صنایع دستی شهر اصفهان می‌تواند نقش تاثیرگذاری در تصمیم‌گیری‌های برنامه‌ریزی توسعه‌ی فضایی شهر داشته باشد. همچنین به تصمیم‌گیری در مورد ارتقا فضای کار صنایع دستی نیز کمک نماید. هدف از این پژوهش تبیین الگوهای فضایی کارگاه‌های صنایع دستی شهر اصفهان با استفاده از مفهوم خوشه‌های خلاق می‌باشد. بنابراین از روش تحقیق توصیفی- تحلیلی، با رویکرد نمونه پژوهی استفاده شد. برای یافتن الگوهای فضایی صنایع دستی نیاز است نخست الگوی پراکندگی یا تمرکز صنایع و همچنین جهت توزیع این صنایع در فضا مشخص شود. برای این منظور، در این پژوهش از ابزارهای آمار فضایی استفاده شد. نتایج نشان داد که تمرکز صنایع دستی چون قلمزنی، احجام فلزی سنتی، مینا، ملیله و مینیاتور در هسته‌ی تاریخی شهر بالاست. از سویی صنایعی چون خاتم، کاشی هفت‌رنگ و معرق، منبت چوب و قلمکاری در اطراف شهر تمرکز بالاتری دارند. در گام بعد، با کمک مصاحبه و سایر اسناد مطالعاتی، عوامل تاثیرگذار در شکل‌گیری این تمرکز بررسی شد. برای این منظور، مصاحبه‌ی نیمه ‌ساختاریافته با 119 نفر از صاحبان صنایع دستی در نقاط پرتجمع این صنایع صورت گرفت. سپس با بهره‌گیری از رویکرد توصیفی، از طریق تطبیق ویژگی‌های نمونه‌های اصفهان با نمونه‌های تجارب جهانی، گونه‌های مختلف خوشه‌های صنایع دستی شناسایی شد. در نهایت، با بررسی خصوصیات این گونه‌ها، الگوهای فضایی صنایع دستی شهر اصفهان مشخص شد. نتایج، وجود سه گونه مکان تولید صنایع دستی را شناسایی می‌کند: 1. هسته‌ی تاریخی مرکزی(مصرفی تولیدی)، که مبتنی بر میراث و مصرف است؛ 2. حلقه‌ی اطراف هسته‌ی مرکزی به عنوان محلات خلاق و 3. خوشه‌های حاشیه‌ای که یا ناشی از استقرار نیروی انسانی متخصص در آن هستند؛ مانند خوشه‌ی خاتم خوراسگان، و خوشه‌ی کاشی دهنو و یا ناشی از وجود خوشه‌ای بزرگ‌تر که خوشه‌ی صنایع دستی را در خود حل کرده‌است، مانند خوشه‌ی مبلمان رهنان. هم‌چنین، بر اساس چگونگی مطابقت فرایند تولید صنایع دستی با محل استقرار فعالیت‌های تولیدی، دو الگوی پیشنهادی کلی در مورد استقرار صنایع دستی در شهر اصفهان شناسایی شد: 1- الگوی حاشیه ای، مبتنی بر استراتژی تاثیر فرهنگ در توسعه‌ی مکان و 2- الگوی مرکزی، مبتنی بر استراتژی تاثیر مکان در توسعه‌ی فرهنگ. در هردو الگو، تاثیر و تاثرات فعالیت ومکان در وضعیت بهینه قرار دارد.

منبع: پژوهشگاه علوم و فناوری اطلاعات ایران

0
دیدگاه‌های نوشته

*
*